میدانستید که ارنست همینگوی ، نویسنده مشهور آمریکایی عاشق گربه ها بود؟ همینگوی اینقدر گربه ها را دوست داشت که گاهی 30 گربه هم در خانهاش زندگی میکردند. باورش سخت است که چطور یک برنده جایزه نوبل ادبیات برای گربهها وقت میگذاشت؟ اما گربه های همینگوی بخش خیلی مهمی از زندگی او بودند، درست مانند ادبیات و نوشتن که از او جدا نبودند. اینجا رازهای درباره نگهداری گربه ها نوشتیم. گربه های همینگوی در خانه این نویسنده و با او زندگی میکردند. بعضی از گربه های همینگوی هم بچههای خود را در خانه نویسنده به دنیا میآوردند. بعد از مرگ همینگوی که خانه او به موزه تبدیل شد، گربه ها را هم نگهداری کردند. هنوز هم خانهموزه همینگوی در منطقه کیوست فلوریدا پر از گربه است. در کنار نمادهای نویسندگی مثل ماشین تحریر، کتابها یا لوازم خانه، گربه ها را هم به عنوان یک بخش مهم زندگی او نگه داشتند. این گربه ها پس از مرگ در حیاط خانه همینگوی دفن میشوند.
گربهها در داستان های همینگوی
قبل از ادامه مطلب درباره گربه های همینگوی بهتر است قدری درباره خود نویسنده بدانیم. ارنست همینگوی سال ۱۸۹۹ در ایالت ایلینوی آمریکا متولد شد. پدرش پزشک و مادرش معلم موسیقی بود. در سال ۱۹۱۷ و با پایان تحصیلات دبیرستان، برای مدّتی در کانزاسسیتی گزارشگر یک مجله محلی بود. این نقطه شروع کار نویسندگی او بود. با آغاز جنگ جهانی اول به عنوان راننده آمبولانس به جبهه ایتالیا رفت و در جنگ مجروح هم شد. پس از بازگشت به آمریکا کار خبرنگاری را دنبال کرد و درنهایت در سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ به شهرت رسید. زنگ ها برای که به صدا در میآیند و برف های کلیمانجارو از کتابهای معروف ارنست همینگوی هستند. گربه های همینگوی در داستانهای او هم حضور دارند. مثلا نام یکی از داستانهای او گربه زیر باران است.
خلاصه داستان گربه زیر باران
این داستان که احمد گلشیری ترجمه کرده، درباره یک زن و شوهر آمریکایی است که در یک هتل حضور دارند. زن از پشت پنجره میبیند که در خیابان و زیر باران یک گربه است. او میرود که گربه را بیاورد، اما پیدا نمیکند. وقتی به اتاق هتل برمیگردد که همسرش بیتوجه به زن، در آن بسر میبرد. خدمه هتل گربه را با خود به اتاق میآورند و به زن میدهند. هرچند در داستان گربه زیر باران شاهد حضور پررنگ یک گربه هستیم، اما این داستان درباره پیچیدگی روابط انسانها است. بهویژه روابط زن و شوهر آمریکایی که مرد توجهی به نیازهای عاطفی همسر خود ندارد. در مقابل این مدیر هتل است که به این زن توجه میکند.
آغاز علاقه همینگوی به گربهها
معمولا همینگوی را به علاقهاش به ماهیگری میشناسند. این علاقه در یکی از مشهورترین داستانهای او یعنی پیرمرد و دریا دیده میشود. اما علاقه او به گربه ها از دوران کودکی شکل گرفت. وقتی بچه کوچکی بود، روزی یک ناخدای کشتی یک گربه به او هدیه داد. این گربه سفید بود و برخلاف نژادهای دیگر شش انگشت داشت. به طور طبیعی هر گربه در هر پنجه پنج انگشت دارد، اما گربه همینگوی متفاوت بود. یک عکس از همینگوی و برادرش پاتریک وجود دارد که اولین گربه اش را بغل کرده است. از آن به بعد در کنار نویسندگی و ماهیگیری، نگهداری از گربه ها هم به یک بخش زندگی همینگوی تبدیل شد. همه اعضای خانواده نویسنده به گربه ها احترام میگذاشتند. گربه های همینگوی در خانه او یک زندگی آرام و شاد را سپری میکردند. گفتیم که اولین گربه همینگوی 6 انگشت داشت و از یک نژاد خاص بود. اینجا میتوانید درباره نژادهای گربه ها بخوانید.
نام هایی که همینگوی برای گربهها انتخاب کرد
گربه های همینگوی نامهای عجیب و غریبی داشتند. همینگوی بیشتر از اسم آدمهای مشهور زمان خودش برای نامگذاری روی گربه ها استفاده میکرد. یک گربه اسم یک نویسنده مشهور را روی خودش داشت. اسم یک گربه دیگر، اسم فرماندار ایالتی بود که همینگوی در آن زندگی میکرد. اسم هنرپیشهها و بازیگران معروف و سیاستمداران هم روی گربه های همینگوی بود. البته خود این آدمها نمیدانستند که همینگوی نامشان را روی گربه های خود گذاشته است. کسی چه میداند، شاید خوشحال هم میشدند که یک نویسنده با این شهرت اسمشان را در خاطر دارد. یا اینکه همینگوی هر روز گربه هایش را با اسم یک سیاستمدار یا سلبریتی دیگر صدا میکند.
عمو ویلی، گربه همینگوی
مرور یک اتفاق که برای یکی از گربه های همینگوی رخ داد، میتواند عمق رابطه همینگوی و گربه هایش را نشان دهد. یک روز که همینگوی در خانهاش بود، همسرش به او اطلاع داد که برای عمو ویلی، که یکی از گربه های همینگوی بود، اتفاق بدی افتاده. عمو ویلی 11 ساله بود و همه عمر در خانه این نویسنده زندگی کرده بود. همینگوی در نامهای به یکی از دوستانش این ماجرا را شرح داده. او نوشته «وقتی عمو ویلی به خانه آمد، دیدم یک دست و یک پایش شکسته، زخمی شده و خونریزی کرده. یا تصادف کرده بود یا کسی با چوب گلف به او ضربه زده بود. او با طی کردن راه طولانی، خودش را با درد به اینجا رسانده بود. برای او ظرف شیر گذاشتم. وقتی عمو ویلی داشت شیر میخورد، با اسلحه به سر او شلیک کردم. نمیتوانستم بگذارم کس دیگری این کار را بکند.» همینگوی این کار را کرد چون نمیخواست ببیند گربه محبوبش رنج میکشد. البته نمیخواست کس دیگری این کار را بکند، پس خودش به زندگی عمو ویلی گربه محبوبش پایان داد.
چرا همینگوی به گربه ها علاقه داشت؟
بعضی از کسانی که درباره زندگی همینگوی تحقیق کردهاند، علت علاقه این نویسنده به گربههایش را بررسی کردهاند. آنان دنبال این بودند تا بفهمند واقعا گربه های همینگوی چه جایگاهی در زندگی او داشتند؟ یا چرا یک نویسنده که به تمرکز و دقت نیاز داشت، این همه گربه در خانه خود نگهداری میکرد؟ محققان فکر میکنند علت این امر به ویژگی خود گربه ها مربوط بوده. مثلا این که گربه ها یک زندگی مستقل دارند و برای کارهای خودشان نیاز ندارند از آدمها کمک بگیرند. گربهها اغلب ساکت هستند و مزاحم کارهای دیگران نمیشوند. عکسهایی هست که نشان میدهد همینگوی در حال نوشتن یا کار است، اما یک گربه در سکوت کنار او نشسته. مثل همین اتفاقاتی که برای ما موقع کارکردن با لپتاب میافتد. برای همین بود که گربه های همینگوی به راحتی در خانه نویسنده رفتوآمد میکردند.
زندگی گربه ها در موزه همینگوی
بعد از مرگ همینگوی دردهه 50 میلادی، خانهای که در آن زندگی میکرد به موزه تبدیل شد. اینجا میتوانید درباره این موزه بخوانید. امروز این خانهموزه با همه وسایلش در منطقه کیوست آمریکا دایر است. اما مدیران موزه در کنار نگهداری اشیای همینگوی، مثلا ماشین تحریر یا میز و کتابها، گربه های همینگوی را هم نگه داشتهاند. البته این به این معنی نیست که امروز همان گربه ها هنوز آنجا زندگی میکنند. بلکه بعد از مرگ این نویسنده زندگی گربه ها هم به همان صورت قدیمی ادامه یافت. در این موزه به گربه ها غذا داده میشود و به خوبی از آنها نگهداری میشود. گربه ها یک دامپزشک هم دارند که به طور مرتب سلامتی آنها را بررسی میکند. گربه ها در این خانهموزه زندگی و زاد و ولد میکنند و وقتی هم که میمیرند، در حیاط خانه دفن میشوند.
Add comment